مفهوم زیبای حق دوست داشته شدن درواقع عنوان کتابی است تازهنشریافته از اس.ماتیو لیائو (S. Matthew Liao). او استادیاری جوان در دانشگاه نیویورک است که در مرکز اخلاق زیستی این دانشگاه فعالیت میکند."حق دوست داشته شدن"The Right To Be Loved[1]در پی تحلیل این مطلب است که اولاً معنای این حق ادّعایی، تا آنجا که به کودکان مربوط میشود، چیست؛ ثانیا آیا از حیث اخلاقی و حقوقی امکان تحقّق چنین حقی وجود دارد؛ ثالثا در مقام اولویتبندی حقوق کودک، این حق در کجای سلسلهمراتب حقوق و به تبع آن تکالیف اخلاقی قرار میگیرد.
ما آدمیان، بالاخص در مقام یک کودک آسیبپذیر و کمتوان، حق داریم که دوست داشته شویم اما شاید انسانها وقتی بزرگ و بالغ میشوند دیگر چندان چنین حقی نداشته باشند. ما در دوران پسابلوغ وظیفه داریم که دوستداشتنی باشیم تا دوست داشته شویم و دیگران نیز موظف نیستند که دوستدار و هواخواه ما باشند. اما حساب دوران کودکی جداست.
دستکم از از چشم حقیر، فصول چهارم و پنجم کتاب یکی از جالبترین و در عین حال فنیترین قسمتهای این اثر هستند.فصل چهارم به این مسئله میپردازد که آیا میتوان عشق و دوستداشتن را بر دیگران تکلیف کرد و معشوق بودن و دوستداشتهشدن را برای عدهای/کودکان یک حق دانست؟ لیائو با نقلقولی از کانت بحث را آغاز میکند؛آنجا که کانت تاکید میکند: عشق موضوع احساس است نه اراده و ناگزیر سخن گفتن از تکلیفی به نام دوست داشتن و عشق ورزیدن، سخنی پوچ و گزاف است.
کتاب برای اثبات وجود و لزوم ادای حقی به نام حق دوستداشته شدن کودکان، میکوشد نه فقط با دلایلی فلسفی بلکه روانشناختی نشان دهد که عشق و دوستداشتن برخلاف گفته کانت چندان هم غیرقابل کنترل و یلهو رها نیست و بنابراین چون "میتوان" دوستداشت و یا نداشت بنابراین"باید"کودکان را دوستداشت.
فصل پنجم کتاب، در ادامه بحث پیشین میخواهد ببیند که وظیفه و تکلیف دوست داشتن بر عهده چه کسی است و تا کجا و به چه میزان؟ علاوهبر این لیائو میخواهد نشان دهد که آیا این تکلیف،مصداق تکلیفی شاقّ و مطالبهای شدید نیست؟